شعر طنز آب حیات از مرتضی جهانی مقدم شاعر و طنز پرداز همدانی:
کلیپ با صدای شاعر در ادامه مطلب
«دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند»
دمشان گرم مرا آب حیاتم دادند
اهل حالند رفیقان دو گرم سیخیدند
دو گرم را زده پس چای و نباتم دادند
گهگداری دو سه تا عکس خفن میدیدم
با دو سه فیلم «در این شیوه ثباتم دادند»
«زیر خط آب حیات از لب او نوشیدم»
روی خط رفته و از لب برکاتم دادند
مجلسی بود به یک گوشه نشستم آرام
به میان خوانده مرا و حرکاتم دادند
جمع ما جمع چو شد حرمت آداب شکست
خر و بوزینه و خرچنگ صفاتم دادند
«هر چه را داشتم از دولت شبخیزی بود»
توی مهمانی این شب شکلاتم دادند
زاهدی داد به من مایوی گلدارش را
«مستحق بودم اینها به زکاتم دادند»
ناگهان گشت بیامد سفری مهمان کرد
«سوی آرامگه عشق براتم دادند»