وقتی به ستاره ها نگاه میکنم میگم انگار مشتم به اندازه ی ستارست/میگم کاش یکی توی دستم بود...ولی من ک میدونم ستاره ها به اندازه خورشید و ماه و زمین بزرگ اند/به خودم میگم اونیکه آفریده خودش چقدر بزرگ..توی ذهن کوچیک من ...وای خدایا تو چقدر بزرگیدریا را ک نگاه میکنم میگم رنگش آبی اما میگن دریا خودش ک رنگ نداره رنگ آسمون افتاده توی زلال دریا واسه همین میگن دریا نماد رنگ آبیابرهای توی آسمون نگاه میکنم میبینم دنبال هم میرن انگار دارن واسه یه هدف حرکت میکنن بعد میبینم وسط راه آسمون دوتا ابر به مهربونی همو آغوش میگیرن حالا نگاه کن روی دستات روی چشمات روی زمین گریه میکنن چون همو دیدن محبتشون میشه بارونوقتی خوب آروم شدم با طنین بارون میبینم وای آسمون یه نقاش من نمیدونستم...هفت رنگ جعبه اش در آورده داره هلال بین زمین و آسمونو جدا میکنه ک بگه اهل زمین آسمون راهش باز باز...چرا دلهاتونو به صاحب اصلیش نمیدین...چرا توی تقویم دل و روحتون روز خدا ندارید ک قلب و یه لبخند برای خود خودش هدیه کنید به بزرگی و کریمی وم هربونی و والا بودنش!!!!!!