نقدهایی مثبت و نازکتر از گل بایدشدلبر ما را که تدبیر و تعقل بایدشخرده بر جمعیت زلفش اگر گیرد کسیبس پریشانی که از آن جعد و کاکل بایدشتا ببیند چند تار زلف او را چون کمندقدرت تصویرسازی و تخیل بایدش!چشم را چون شست و بعدش دید جور دیگریآن دو رشته در نظر گیسوی سنبل بایدش!گر در آن زلف و دماغ و چشم و ابرو مشکلیست باید از آن بگذرد عاشق،تساهل بایدش!فرض کن بالای چشم یار، ابرو دیده‌‌ استقبل از آنکه بر زبان آرد، تامل بایدش!تازه گیرم با تامل خواست لب را وا کندپیش از آن با لشگر مژگان تقابل بایدش!پس سر بی‌درد را بیخود نبندد دستمالعارفانه در چنین حالی تجاهل بایدش!خواهشا(!) بی‌جنبه‌بازی در نیارد این وسط«باغبان گر پنج‌روزی صحبت گل بایدش!»نوگل ما را چه سود از نقد زاغ روسیاهبلکه به‌به-چه‌چه و تمجید بلبل بایدش! *منتقد خوب است و بحثی‌نیست در آن، منتهااحتیاطا وقت نقادی، قراول بایدش!منتقد باید همیشه مثبت‌اندیشی کندعیبها را یا نبیند، یا تغافل بایدش!داد از آن روزی که نقدش اندکی منقی شودفحش‌ها از این جناح و آن تشکل بایدشتا قلم در دست ایشان بود، کژ-مژ می‌نوشتچون به دست ما فتاد اینک، تعادل بایدش!نقد کن ای دل ولی از فحش دلدارت منالمنتقد گر بیسواد افتد ، تحمل بایدش!حوصله سر رفت از این باید نبایدهای ماجمله اعمال فوق الذّکر، در کُل بایدش(!) *دائما شعر فخیم از بهر شاعر خوب نیستگاه از روی تفنن شعرِ بنجل بایدش!شد قوافی خرج و از کف رفت نقد «بوالفضول»باز بر گنجینه «حافظ» تفال بایدش!