به خطّ و خال گدایان مده خزینه ی دل هزار دوز و کلک در بساط آنان است زباند پیچی پا تا به گچ گرفتن دست برای جلب ترحّم ، چه اشکباران است برای او شده این کار خوب و نان آور گَهی به کوچه ،گَهی پارک گَه خیابان است چه شغل بهتر از این که بدون سرقفلی ویا اجاره بها سود آن دوچندان است به خطّ و خال گدایان مده خزینه ی دل هزار دوز و کلک در بساط آنان است زباند پیچی پا تا به گچ گرفتن دست برای جلب ترحّم ، چه اشکباران است برای او شده این کار خوب و نان آور گَهی به کوچه ،گَهی پارک گَه خیابان است چه شغل بهتر از این که بدون سرقفلی ویا اجاره بها سود آن دوچندان است   چه نیک گفت ظریفی :گدایی گرننگ است ولیک شغل پراز سود وگنج ِپنهان است برای جلب نظرها سرشک غم بارد چو شُد به خانه ،به ریش من و تو خندان است کسی که آبروی خویش را معامله کرد کجا به فکر صفت های پاک انسان است گدای حرفه ای هرروز چاق و چلّه شود نحیف آنکه نیازش به لقمه ای نان است کمک به همچو گدایی ستم به محرومین هموکه سرخی صورت به ضرب دستان است اگر به گفته ی «جاوید» نیک تر نگری یقین شود که گدا همچو گنج ِ پنهان است