- اگه یه بار همه 20 واحد رو توی یه ترم افتادین: بی خیالش
- اگه شما رو با نمره 11.99مشروط کردن: خوب... شده دیگه
- اگه استاد میخواد به جای آقا بهتون بگه خانوم: بگه
- اگه یه دفعههارد ۱۲0 گیگابایت شما هاپولیهاپو شد: پیش میاد دیگه
- اگه پرسپولیس قراره از پیکان ببازه: ببازه
- اگه سر مراسم خواستگاری، همونجا، عروس خانوم گفت نه: ایشاالله خوشبخت بشه
- اگه آمریکا یه موشک اتمی تنظیم کرده درست روی خونه شما: مسئلهای نیست
- اگه صبح اول مهر بجای ساعت 6، ساعت 7 رفتین سر کار: دقیقا رفتین سر کار
- اگه کفشی که امروز واکس زدین رو، همه لگد میکنن: تعجبی نداره
- اگه درست شب امتحان بعد از مدتها به عروسی دعوت شدین: مبارکه، عروسی رو که نمیشه نرفت
- اگه کار شما به جایی رسیده که خودتون به خودتون ایمیل میزنین: اینجوری هم یه صفایی داره
- اگه توی انتخاب واحد به شما 13واحد بیشتر نرسیده: حتما حکمتی توی اون بوده
- اگه بعد از 3ساعت چت کردن یادتون اومد که با اینترنت ساعت 500 تومن وصل شده بودین: مهم نیست
- اگه شمعهای کیک تولد شما رو بقیه فوت کردن: لبخند بزنین
- اگه ماشینتون جلوی یه مدرسه دخترونه پنچر شد و شما پنچرگیری بلد نبودین: خودتون رو نبازین
- اگه در حال فرستادن قلب و بوسه با مسنجر متوجه شدین یکی پشت سرتون وایساده: عیبی نداره بابا
- اگه بغل دستی شما سر کلاس که اتفاقا" کنار شما ردیف اول نشسته انگشتش رو
تا مچ توی دماغش فرو کرد، شش دور بپیچوند، بعد با یه حالت دورانی بیرون
آورد، و بعد خیلی آروم زیر میز کلاس دستش رو پاک کرد... نه! این یکی رو
شرمنده. آدمیزاد هم یه تحملی داره !
۰۶ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۲۷
محمدمهدی ظهیری فرح
در گذشته نمره 20 مثل جواهر ارزش داشت. و
راحت و آسان به دانش آموزان داده نمی شد. کسانی که این نمره را دریافت می
کردند حقیقتا بیش از این نمره معلومات داشتند و به راستی شایسته این افتخار
عظیم بودند. همه شاگردان قدیمی می دانند که انشای کمتر از 10 خط را هیچ
معلمی نمره قبولی نمی داد و محصلینی بودند که از این درس تجدید و یا رد می
شدند.
یک بار در یکی از دبیرستان های تهران هنگام برگذاری امتحانات سال آخر ششم
دبیرستان به عنوان موضوع انشا این مطلب داده شد که "شجاعت یعنی چه؟" محصلی
در قبال این موضوع فقط نوشته بود : "شجاعت یعنی این" و برگه ی خود را سفید
به ممتحن تحویل داده بود و رفته یود !
اما برگه ی آن جوان دست به دست دبیران گشته بود و همه به اتفاق و بدون
استثنا به ورقه سفید او نمره 20 دادند. چه خوب گفته اند که : "کم گوی و
گزیده گوی چون در"
۰۶ شهریور ۹۲ ، ۰۹:۳۰
محمدمهدی ظهیری فرح
روش شناسایی اصفهانی ها
اصفهانیها را می شه با پنج خصلت شناخت
- پوشیدن شلوار راه راه بعضا آبی و سفید در منزل
- وقتی بستنی میخورند در آن را می لیسند
- وقتی نوشابه میخورند پس از خوردن هر قلپ به شیشه نوشابه نگاه میکنند
- آدرس دادن با کلمات بارزی همچون برو جلو ، صد متر برو جلوتر، همیجا ،
همین بغل همراه هست و شما هیچوقت اصطلاح بر گرد عقب را نمی شنوید به دلیل
آن که حالش را ندارند سر را به عقب برگردانند و آدرس دهند
۰۶ شهریور ۹۲ ، ۰۷:۵۰
محمدمهدی ظهیری فرح
ضرب المثل های به روز شده
اساتید و بزرگان ادبیات فارسی برای اینکه در آینده ای نه چندان دور،
بعضی از ضرب المثل های اصیل ایرانی – به علت وجود بعضی از لغات و اصطلاحات –
از بین نروند، تصمیم گرفتند که برخی از این ضرب المثل ها را به گونه زیر
بازسازی کنند:
بیف استراگانوفه خالته، بخوری پاته نخوری پاته!
*
موش تو سوراخ نمی رفت ساید بای ساید به دمبش می بست!
*
آب در “آب سرد کن” و ما تشنه لبان می گردیم!
*
آب که سر بالا میره، قورباغه “هوی متال” میخونه!!!
*
پرادو سواری دولا دولا نمیشه!
*
نابرده رنج گنج میسر نمی شود — مزد آن گرفت جان برادر که کلاه برداری کرد
*
“کافی میت” نخورده و دهن سوخته!
*
اسکانیا(scania) بیار باقالی بار کن!
*
گر صبر کنی ز قوره، لوپ لوپ سازی!
*
پاتو از پارکتت درازتر نکن!
*
هری پاتر آخرش خوشه!
*
قربون بند کیفتم، تا کارت سوخت داری رفیقتم!
*
گیرم پاپی تو بود فاضل — از فضل پاپی تو را چه حاصل
*
ندیدیم اورانیم ولی دیدیم دست مردم!
*
ادکلن آن است که خود ببوید — نه آنکه فروشنده بگوید
*
ماکرو ویو به ماکرو ویو می گه روت سیاه!
*
بزک نمیر بهار میاد آناناس با خیار درختی میاد!
*
یا منچستریه منچستری یا رُمیه رُمی(AS Rom )
*
سرش بوی پیتزای سبزیجات میده!!!
*
آنتی بیوتیک بعد از مرگ سهراب!
۰۶ شهریور ۹۲ ، ۰۵:۴۹
محمدمهدی ظهیری فرح
چند روز در سال کار می کنی؟
یک مرد پس از ۲ سال خدمت پی برد که ترفیع نمی گیرد، انتقال نمی یابد، حقوقش
افزایش نمی یابد، تشویق نمی شود. بنابراین او تصمیم گرفت که پیش مدیر
منابع انسانی برود. مدیر با لبخند او را دعوت به نشستن و شنیدن یک نصیحت
کرد: «از تو به خاطر ۱ یا ۲ روز کاری که تو واقعاً انجام می دهی، تقدیر نمی
شود.»
مرد از شنیدن آن جمله شگفت زده شد اما مدیر شروع به توضیح نمود.
مدیر : یک سال چند روز دارد؟
مرد: ۳۶۵ روز، بعضی مواقع ۳۶۶.
مدیر: یک روز چند ساعت است؟
مرد: ۲۴ ساعت
مدیر: تو چند ساعت در روز کار می کنی؟
مرد: از ۱۰صبح تا ۶ بعدازظهر؛ ۸ ساعت در روز.
مدیر: بنابراین تو چه کسری از روز را کار می کنی؟
مرد: ۳/۱
مدیر: خوبت باشه!! ۳/۱ از ۳۶۶ چند روز می شود؟
مرد: ۱۲۲ روز.
مدیر: آیا تو تعطیلات آخر هفته را کار می کنی؟
مرد: نه آقا.
مدیر: در یک سال چند روز تعطیلات آخر هفته وجود دارد؟
مرد: ۵۲ روز شنبه و ۵۲ روز یکشنبه، برابر با ۱۰۴ روز.
مدیر: متشکرم. اگر تو ۱۰۴ روز را از ۱۲۲ روز کم کنی، چند روز باقی می ماند؟
مرد:۱۸ روز.
مدیر: من به تو اجازه می دهم که در تا ۲ هفته در سال از مرخصی استعلاجی
استفاده کنی .حال اگر ۱۴ روز از ۱۸ روز کم کنی ، چند روز باقی می ماند؟
مرد: ۴ روز.
مدیر: آیا تو در روز جمهوری (یکی از تعطیلات رسمی می باشد) کار می کنی؟
مرد: نه آقا.
مدیر: آیا تو در روز استقلال (یکی دیگر از تعطیلات رسمی می باشد) کار می کنی؟
مرد: نه آقا.
مدیر: بنابراین چند روز باقی می ماند؟
مرد: ۲ روز آقا.
مدیر: آیا تو در روز اول سال به سر کار می روی؟
مرد: نه آقا.
مدیر :بنابراین چند روز باقی می ماند؟
مرد: ۱روز آقا.
مدیر: آیا تو در روز کریسمس کار می کنی؟
مرد: نه آقا.
مدیر: بنابراین چند روز باقی می ماند؟
مرد: هیچی آقا.
مدیر: پس تو چه ادعایی داری؟
مرد: !!!
نتیجه اخلاقی: هرگز از مدیریت منابع انسانی کمک نخواهید.
مدیریت منابع انسانی = HR یعنی High Risk = ریسک بالا
۰۶ شهریور ۹۲ ، ۰۳:۴۸
محمدمهدی ظهیری فرح
نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس
دیدم به خواب حافط توی صف اتوبوس
گفتم : سلام حافظ ، گفتا : علیک جانم
گفتم : کجا روی ؟ گفت : والله خود ندانم
گفتم : بگیر فالی گفتا : نمانده حالی
گفتم : چگونه ای ؟ گفت : در بند بی خیالی
گفتم : که تازه تازه شعر و غزل چه داری ؟
گفتا : که می سرایم شعر سپید باری
گفتم : رقیب ، گفتا : کله پا شد
گفتم : کجاست لیلی ؟ مشغول دلربایی؟
گفتا : شده ستاره در فیلم سینمایی
گفتم : بگو ، زخالش ، آن خال آتش افروز ؟
گفتا : عمل نموده ، دیروز یا پریروز
گفتم : بگو ، ز مویش گفتا که مش نموده
گفتم : بگو ، ز یارش گفتا ولش نموده
گفتم : چرا ؟ چگونه ؟ عاقل شده است مجنون ؟
گفتا : شدید گشته معتاد گرد و افیون
گفتم : کجاست جمشید ؟ جام جهان نمایش ؟
گفتا : خریده قسطی تلویزیون به جایش
گفتم : بگو ، ز ساقی حالا شده چه کاره ؟
گفتا : شدست منشی در دفتر اداره
گفتم : بگو ، ز زاهد آن رهنمای منزل
گفتا : که دست خود را بردار از سر دل
گفتم : ز ساربان گو با کاروان غم ها
گفتا : آژانس دارد با تور دور دنیا
گفتم : بگو ، ز محمل یا از کجاوه یادی
گفتا : پژو ، دوو ، بنز یا گلف نوک مدادی
گفتم : که قاصدک کو آن باد صبح شرقی
گفتا : که جای خود را داده به فاکس برقی
گفتم : سلام ما را باد صبا کجا برد ؟
گفتا : به پست داده ، آورد یا نیاورد ؟
گفتم : بگو ، ز مشک آهوی دشت زنگی
گفتا : که ادکلن شد در شیشه های رنگی
گفتم : سراغ داری میخانه ای حسابی ؟
گفتا : آنچه بود ار دم گشته چلوکبابی
گفتم : بلند بوده موی تو آن زمان ها
گفتا : به حبس بودم از ته زدند آن ها
گفتم : شما و زندان ؟ حافظ ما رو گرفتی ؟
! گفتا : ندیده بودم هالو به این خرفتی
۰۵ شهریور ۹۲ ، ۰۷:۴۰
محمدمهدی ظهیری فرح
دکتر علی شریعتی :
« کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست
که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود آن هم به سه دلیل؛
اول آنکه کچل بود،
دوم اینکه سیگار می کشید .
و سوم – که از همه تهوع آور بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت!
… چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،
آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه :
زن داشتم ،سیگار می کشیدم وکچل شده بودم.
وتازه فهمیدم که خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران که ابراز انزجار می کند
ممکن است در خودش بوجود آید.
۰۵ شهریور ۹۲ ، ۰۵:۳۸
محمدمهدی ظهیری فرح
خدای تنهایی هاتنها نیستم چون تو.مثال من زیاد هستند مردمانی نمک میخورند و نمکدان میشکنندخدای رب و مربوب!چ بگویم از این همه قدرناشناسی ام/از اینکه سالهاست سر سفره تو نوشیده ام/در منزلگاه هدیه تو آرمیده ام/در بهترین نعمت های تو به سرور نشسته اماما....اما ....اماصاحبخانه را از یاد برده ام....من خاکی ...تو سراسر نور را فراموش کرده ام و صاحبخانه نه...دلدار و غمخوار خویش را شاکر نبوده امخدای شکرانه ها!میدانی در قلبم غوغای عشق تو درخت بارور به ثمر نشسته باغ قلب و روح من استبر دشت و دمن کرامت تو به شادی قدم گذارده امولی حیف ک باز هم ناشکرانه چون تویی هستمخدای جان من!جان من برای توست...روح من از آن توستمن من من به اینجا رسیدنم به لطف توستدارایی ام این عشق توست این مهر توست و این وجود سراسر یاد توبهترین دارایی من بهترین پناه مندوستت دارم....تاج بندگی من
ارسال پیام
موضوع
*
متن پیام
*
ارسال شده در: ۲۳ ساعت قبل
۰۵ شهریور ۹۲ ، ۰۴:۰۲
محمدمهدی ظهیری فرح
۰۴ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۴۴
محمدمهدی ظهیری فرح
عکس: نفوذ ماهواره تا کجا !
۰۴ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۴۲
محمدمهدی ظهیری فرح