۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است
تعجب می کند یارم ز رفتاری که من دارم
تصور می کند دیوانه ام یاری که من دارم
نه او هر کس دگر باشد تعجب می کند طبعاً
ز رفتار عجیب و نابهنجاری که من دارم
همه گویند رفتارم عجیب و نابهنجار است
و گاهی مایه شرم است اطواری که من دارم
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۰۴:۳۴
محمدمهدی ظهیری فرح
به خطّ و خال گدایان مده خزینه ی دل
هزار دوز و کلک در بساط آنان است
زباند پیچی پا تا به گچ گرفتن دست
برای جلب ترحّم ، چه اشکباران است
برای او شده این کار خوب و نان آور
گَهی به کوچه ،گَهی پارک گَه خیابان است
چه شغل بهتر از این که بدون سرقفلی
ویا اجاره بها سود آن دوچندان است
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۰۴:۳۳
محمدمهدی ظهیری فرح
پیامک زد شبی لیلی به مجنون
که هر وقت آمدی از خانه بیرون
بیاور مدرک تحصیلی ات را
گواهی نامه ی پی اچ دی ات را
پدر باید ببیند دکترایت
زمانه بد شده جانم فدایت
دعا کن …
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۰۴:۲۹
محمدمهدی ظهیری فرح
3 بار بگو :
سه سیر سر شیر سه شیشه شیر!
۲۸ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۵۴
محمدمهدی ظهیری فرح
یه بار رفتم مغازه می خواستم ماست کم چرب بگیرم ، اشتباهی گفتم : آقا ببخشید ماست کم مصرف دارید ؟
۲۷ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۲۵
محمدمهدی ظهیری فرح
- هر نوع اوراق هویتی مثل شناسنامه، کارت ملی یا کارتهای مهمی مانند کارت سوخت، کارت اعتباری بانکی و حتی دفترچههای بیمه را در خانه جا بگذارید.
- وقتی از خانه به قصد سفر راه افتادید، بعد از حدود یک ساعت به یاد بیاورید چمدانی مهم را جا گذاشتهاید و لازم است برگردید.
- اگر خدای ناخواسته تصادف کردید در حالی که بقیه سعی میکنند آرامششان را حفظ کنند یا غش کنید یا هوار بزنید یا با راننده دعوا کنید و او را مقصر بدانید تا بیشتر مضطربش کنید. اگر خودتان راننده هستید، همین برخورد را با دیگران داشته باشید.
- همیشه نفوس بد بزنید، مثلا وقت راه افتادن بگویید “من میدانم تصادف میکنیم” یا “یه حسی بهم میگه سفرمون خراب میشه” یا “فکر کنم این آخرین سفرمونه” و… پس از آن، هر وقت اتفاق ناخوشایندی میافتد عالمانه سرتکان بدهید که “مننننننن میدوووووونستم.”
۲۱ مرداد ۹۳ ، ۰۵:۲۰
محمدمهدی ظهیری فرح
این روزها بازار بورسیه های غیرقانونی در دولت احمدی نژاد بار دیگر نقل رسانه ها شده، بورسیه هایی که یحتمل پایان نامه هایش از کف خیابان تهیه شده و می شود!
دیدم امروز در خیابانی یک جوان زرنگ تهرانیدائما او به مردمان میگفت راحت و با لبان خندانیمی فروشم رساله ارشد همچنین دکترا به ارزانیرفتم آنگه جلوتر و گفتم ای جوان عزیز نورانیدرچه رشته، رساله داری تو تا در آیم ز این پریشانیگفت فرقی ندارد آقاجان هرچه خواهی دهم به تو آنیدر ادب گرکه میکنی تحصیل پس بیا "سبک شعر خاقانی""عاشقی از نگاه مولانا" "مدح در شعرهای قاآنی"درس تاریخ گرکه می خواهی "صادرات زمان ساسانی""اقتصاد حکومت قاجار" "علت جنگ روم و اشکانی"در حقوق رساله دارم من مثل "حق و حقوق زندانی"در سیاست اگر که تز خواهی "اصل تفکیک در حکمرانی"رشته فلسفه اگر خواندی "نفس از دید عقل یونانی"صد تز علم اقتصاد اینجاست "راههای مهار ارزانی"!در پزشکی رساله ها دارم در علوم و فنون درمانیدر گرافیک و معدن و صنعت در زبان و علوم عمرانیچون به پایان رسید صحبتهاش بعد این صحبت و سخنرانیاز تعجب دهان من واشد عقل بنده دچار حیرانیپس نشستم به خود چنین گفتم با غم و غصه و پشیمانیعلم اینجا کنار این جویست پس چرا درس علم میخوانی!صاحب دکترا شوی راحت از طریق درست و درمانی!علم را از چنین جوان آموز ای گرفتار جهل و نادانی!!
۱۵ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۲۸
محمدمهدی ظهیری فرح